مینویسم . 

می نویسم از احساس 

از دوست 

از عشق 

ولی از تو نمیتوانم بنویسم .

چون قلم من شرم دارد از تعجیل روی کاغذ . 

آری قلم من هم شرم می کند .

قلم من آرام . با عشق . و با ظرافت حیای تو را می نویسد

می نویسد شرم میکنم وقتی حیای او را در گام برداشتن . در آرامش . در وقار  

میبینم



تو جلوه ی آیه قرآنی ( "تمشی علی استحیاء " )

تو زیباترین جلوه ی بهار بندگی در آسمان مه آلود شده ی عشقی

خواستن تو هم مرا خواستنی می کند . 

آن هنگام که سر از نماز عشق و احساس بر می داری و برای خالق خود و در تنهایی خودت هم حریم قائل می شوی

آن هنگام که در خیالم بر سر سفره ی گشایش درهای رحمت خداوند در زندگیم مینشینم می فهمم که چون تویی با من بودی و مرا بهشتی کردی .

چون تو مقدمه ی بهشتی برای من .

آن هنگام که الفبای احساس را با عشق در دفتر حجابت می نویسی و در صندوقچه ی دل می نهی .

نمی دانم میتوانم به دلم امید دهم که شاید سرنوشتم با یک فرشته ای از فرشته های زمینی گره بخورد .

آن هنگام که جملاتی دلت را آزرد .

و درد دلت در آن روزهای سخت را برای من بازگو کنی همان جا قلبم را جایگزین قلب شکسته ات می کنم .

آن روز که تو مال من شوی .

آن روز که بوی یک فرشته خانه ی دلم را عطراگین کند .

آن روز  

آن روز .

خدایا حتی لذت خیالش هم در دلم نمی گنجد .


در خواب رویاهای خود نیز دست تو را رها نخواهم کرد

تا با هم و در کنار هم و با عشق هم هردو از این دنیای فریب کوچ کنیم به سرزمین ابدی مان

منتظرت هستم 

و 


همیشه منتظرت می مانم   

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عسلویه روز های من Katie دزدگیرهای فروشگاهی .:: ســـایـــت پــــرســــیک ::. Cordarius Kristin دانلود